تربیت چه چیز نیست؟

ساخت وبلاگ

تربیت چه چیز نیست؟
مولف: دکتر عبدالکریم کریمی
تلخیص: داوود رحمانی

فصل پنجم
تربیت «افزودن » نیست!
هنر مربی در پرورش ذهن و تعالی روح و روان است. مربی نه از طریق افزودن و ارائه کردن مطالب ، که در کاستن و حذف کردن است. مربی هیچ چیز را به گونه ای کامل نباید توضیح دهد. هر گاه مجموعه ای از پیام ها و توصیه های تربیتی را در ذهن خود کنار هم بگذاریم باز مکانی خالی می بینیم. بخش حذف شده ی آن همواره سرچشمه حادثی ای توأم با شگفتی ادراکی خواهد بود زیرا به تعبیر «برسون»: «ما نه از راه افزودن بلکه از راه کاستن خلق می کنیم»
حال آن که حذف کردن، ابهام و ایهام هنرمندانه در ارائه ی مطالب زمینه ساز دریافت های بی شمار مخاطبان خواهد بود. این روش به افراد فرصت می دهد که هر کدام به تناسب ظرفیت و نیاز ادراک خود مطلبی را کشف و ابداع کنند. روش کاستن در تربیت تنها شامل عناصر تصویری و نوشتاری نمی شود بلکه مکالمه ها و گفتار ها را نیز باید به گونه ای موجز ارائه کرد؛ به تعبیر مولانا در نقل این معنا که می گوید:
آدمی عاشق آن چیزی است که ندیده است و نشنیده است و فهم نکرده است و شب و روز آن را می طلبد. «بنده آنم که نمیبینمش» و از آنچه که فهم کرده است و دیده است ملول است و گریزان است. پس وظیفه مربی خلق چنین موقعیت هایی است تا متربی دائم در جستجوی «حکمت گمشده ی» خود باشد.
گاه مهمترین مسائل را باید به عمد از صحنه دور کرد تا متربی خود آن را کشف نماید. در این حالت تاثیر پیام شدید تر و عمیق تر است. اما این «کاستن» که نافذتر و پایدارتر از «افزودن» است مستلزم به کارگیری روش هایی به غایت هنرمندانه است تا بتوان به طور غیر مستقیم و ناخودآگاه مفاهیم و پیام های تربیتی را در ساختار ذهنی و عاطفی متربی مستقر کرد.
چیزی که «هگل» به آن ایده آل می گفت ، اگر می گوید هنر بیانگر نیست، افزودن و ارائه کردن نیست،بلکه هنر پنهان سازی است! هنر گریز از زبان آشناست و دستیابی به لذت بیگانگی تنها از این طریق است که مخاطب به کنجکاوی، اعجاب و اشتیاق کشانده می شود.
همانگونه که برای توسعه و رشد درخت، باغبان با بریدن شاخه ها (کاستن) آن را «هرس» می کند به نیت افزودن، می کاهد و قصد رشد دادن کوتاه، می کند) مربی تربیتی نیز باید هنر «هرس کردن» را به جای روش «افزودن» در فرایند تعلیم و تربیت کودک پیش گیرد؛ تنها از این طریق است که تحول و تکامل، سیر شتابنده ای به خود می گیرد حال آن که در اغلب روش های جاری تعلیم و تربیت_ چه در مدرسه و چه در خانواده_ همه تلاش اولیا و مربیان در «افزودن»، فربه کردن و متراکم کردن ذهن کودکان است.
در واقع این جهل انسان است که محرک علم او می گردد. جهل ناشی از علم، شخص را تحریک کرده به تکاپو وامی دارد. این گونه کاستن ها، احساس خلا و نادانی، آدمی را به جستجوی سرزمین های ناشناخته و کشف موقعیت های بکر و مبهم وا می دارد.
به همین منظور است که «آمو بیل» در اهمیت این پیراستگی به جای آراستگی در فرایند آموزش و پرورش می گوید: عمل خلاق از طریق اکتشاف انجام می گیرد و نه از طریق الگوریتم. منظور از الگوریتیم عمل قانونمندی است که برای رسیدن به جواب راه روشن و مشخص را طی می کند.
در واقع از دیدگاه این مکتب، علم افزودن چیزی خارجی بر خویشتن نیست بلکه حصول آگاهی کامل از وجود نوعی سرمایه نهفته و بسط و توسعه دانش ضمنی است؛ چه، یادگیری چیزی جز یادآوری نیست. همان معنایی که افلاطون در نظریه ی «مثل» بدان اعتقاد راسخ دارد. بنابراین تربیت کشف اندوخته ها و درون مایه های درونی است و نه افزودن و اندوختن و اضافه کردن چیزی از بیرون بر ذهن!

تابش...
ما را در سایت تابش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : علی تابش xn--mgbce6b بازدید : 199 تاريخ : دوشنبه 15 ارديبهشت 1399 ساعت: 22:18