سیمای پیامبر (ص) در آینه‌ی قرآن

ساخت وبلاگ

سیمای, پیامبر, (ص) در آینه‌ی قرآن

نویسنده: دلیر عباسی

در توصیف پیامبر, عظیم‌الشأن اسلام (ص) زبان آدمیان الکن و تعابیرشان نارسا است. آن گاه که خداوند پیامبر,ش را با تعابير رسا و شایان شخصیت او وصف می کند، دیگر وصف آدمیان از این شخصیت برجسته رنگ می بازد و مدحشان ذم آلود می گردد. به همین منظور برآن شدم که در وصف پیامبر, رحمت این رویه را در پیش گیرم و در این راستا از فصل سوم کتاب پر مغز «الأخلاق الإسلامية و أسُسُها»، تأليف عبدالرحمن حسن حبنكه الميداني بهره بردم. امید است که شناخت بهتر و بیشتر مسلمانان از این اسوه‌ی عملی، مشعل راه هدایت آنان گردد و در این آشفته بازار جهانی که به نام دین و پیروی از پیامبر,(ص)، هر روزه جنایت‌هایی به وقوع می‌پیوندد و بنیادهای اخلاقی لگدمال می‌شوند، یادآوری صفات و ویژگی‌های ایشان وسیله‌ای برای فهم بهتر دین و بازگشت به اعتدال و میانه‌روی و پرهیز از خشونت و تندروی و بد جلوه دادن دین گردد.

۱) برخورداری از فضائل اخلاقی برتر

خداوند در قرآن پیامبر, را صاحب فضائل اخلاقی برتر معرفی می‌کند و می‌فرماید: «وَإِنَّكَ لَعَلَى خُلُقٍ عَظِيمٍ» (قلم:۴)؛ «تو دارای خوی سترگ هستی.»

حرف «عَلی» در این آیه بیانگر آن است که او بر قلّه‌ی کوه اخلاق دست یافته است و او نمونه‌ی یک انسان کامل است. با پیگیری و بررسی سیره‌ی عملی ایشان می‌توان به این مهم دست یافت. به خاطر همین ویژگی است که خداوند مؤمنان را به پیروی از او دستور داده و او را الگوی نمونه‌ی مؤمنان معرفی نموده است: «لَقَدْ كَانَ لَكُمْ فِي رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَةٌ حَسَنَةٌ لِمَنْ كَانَ يَرْجُو اللَّهَ وَالْيَوْمَ الْآخِرَ وَذَكَرَ اللَّهَ كَثِيرًا » (احزاب:۲۱)؛ «قطعا برای شما در [اقتدا به] رسول خدا سرمشقی نیکوست: برای آن کس که به خدا و روز بازپسین امید دارد و خدا را فراوان یاد می‌کند.»

زندگی پیامبر,(ص) و سیره‌ی او یک مدرسه‌ی کامل تربیتی و اخلاقي می‌باشد. بر همین اساس است که مادر مؤمنان عایشه (رض) در توصیف وی می‌گوید: «كانَ خُلقُه القرآن» یعنی اخلاق او مطابق با فضائل اخلاقی موجود در قرآن است. صحابه‌ی وی نیز معتقد بودند که او از لحاظ اخلاقی برترین مردم بوده است.

خداوند متعال در توصیف پیامبر,(ص) می‌فرماید: «هُوَ الَّذِي بَعَثَ فِي الْأُمِّيِّينَ رَسُولًا مِنْهُمْ يَتْلُو عَلَيْهِمْ آيَاتِهِ وَيُزَكِّيهِمْ وَيُعَلِّمُهُمُ الْكِتَابَ وَالْحِكْمَةَ وَإِنْ كَانُوا مِنْ قَبْلُ لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ» (جمعه:۲)؛ «اوست آن کس که در میان بی‌سوادان فرستاده‌ای از خودشان برانگیخت، تا آیات او را بر آنان بخواند و پاکشان گرداند و کتاب و حکمت بدیشان بیاموزد، و [آنان] قطعاً پیش از آن در گمراهی آشکاری

بودند.»

در این آیه خداوند در توصیف او واژه‌ی «یزَکیهِم» را به کار می‌برد، یعنی به تزکیه و پاک کردن مردم می‌پردازد. روشن است که این تزکیه تنها با کلام ممکن نیست بلکه باید او نمونه‌ی کامل آن چیزی باشد که مردم را بدان فرا می‌خواند.

حال که پیامبر,(ص) الگوی برتر فضائل اخلاقی است، خداوند در جای دیگر در توصیف وی می‌فرماید: پیامبر,(ص) از خود مؤمنان نسبت بدانان اولویت بیشتری دارد. «النَّبِيُّ أَوْلَى بِالْمُؤْمِنِينَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ» (احزاب:۶)

۲) رؤوف ورحیم بودن پیامبر (ص)

خداوند در جایی دیگر از قرآن در توصیف پیامبر(ص) واژه‌های رؤوف و رحیم را در قالب صیغه‌ی مبالغه به کار می‌برد و می‌فرماید: «لَقَدْ جَاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ مَا عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَءُوفٌ رَحِيمٌ.»(توبه:۱۲۸)؛ «قطعاً، برای شما پیامبری از خودتان آمد که بر او دشوار است شما در رنج بیفتید، به [هدایت] شما حریص، و نسبت به مؤمنان، دلسوز مهربان است.»

رؤوف از ریشه‌ی رأفت به معنی رحمت است اما دقیق‌تر و شدیدتر از آن است.

در این آیه دو مصداق بارز برای رؤوف و رحیم بودن پیامبر (ص) ذکر شده است که عبارتند از: «عَزِيزٌ عَلَيهِ مَا عَنِتُّم» یعنی: بلا و مصیبت‌ها و رنج و دردهایی که بر سر شما می‌آید بر صبر وی غلبه دارند و علت این غلبه رأفت و رحمت بیش از حدّ او برای شماست. و «حَرِیصٌ عَلَیکم» یعنی: به شدت خواستار خیر و منفعت شماست و شما را از هر آن چه در دنیا و آخرت به شما ضرر می‌رساند و باعث می‌شود از راه بهشت منصرف شوید، حفظ می‌کند. وی بر جلب هر منفعتی برای شما و دفع هر ضرری از شما حریص است.

با تأمل در دو صفت رأفت و رحمت مشخص می‌گردد که بیشتر فضائل اخلاقی که فوائد آن‌ها می‌تواند به دیگران انتقال یابد، به این دو اخلاق برمی‌گردند، صفاتی چون: عفو و گذشت، بخشش، نرم‌خویی، بزرگداشت و احترام و همدردی با مردم.

رحمت از اخلاق پیامبر(ص) بود که در درون وی ریشه‌های عمیقی دوانیده بود. رحیم بودن قلب پیامبر(ص)، نرم‌خویی و خوش‌قلبی و جذابیت وی را به دنبال دارد از همین روست که قرآن او را این گونه می ستاید: «فَبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ» (آل‌عمران: ۱۵۹)

احادیث فراوانی نیز از رحمت بی‌نظیر پیامبر(ص) سخن می‌گویند که از جمله‌ی آن‌ها می‌توان به احادیث زیر اشاره کرد:

-عرب بادیه‌ نشینی خدمت پیامبر(ص) رسید و عرض کرد: آیا تا به حال بچه‌ها را بوسیده‌اید؟ ما آن‌ها را نمی‌بوسیم. پیامبر(ص) فرمود: «أوَ أملکُ لکَ أن نَزَعَ اللهُ مِن قلِبكَ الرحمة؟» یعنی برای تو کاری از دستم ساخته نیست اگر خداوند رحمت و مهربانی را از قلبت بیرون کشیده باشد؟ (به روایت بخاری و مسلم)

نقل کرده‌اند پیامبر(ص) جسد مرده‌ی نوه‌اش را به طرف او بلند کرد در حالی که اشک از چشمانش جاری بود. سعد عرض کرد: این گریه چیست یا رسول الله؟ پیامبر(ص) جواب داد: «هذهِ رحمةً جعلَها اللهُ في قلوب عبادهِ و إنما يَرحمَ اللهُ مِن عبادِهِ الرحماء». یعنی: این رحمتی است که خداوند در دل بندگانش قرار داده است و رحمت خداوند شامل حال بندگانی خواهد شد که دارای رحمت و مهربانی هستند.(به روایت بخاری و مسلم)

– از دیگر مظاهر رحمت او این بود که مؤمنان را از این که دو روز پشت سرهم روزه بگیرند، منع می‌کرد گرچه خود چنین می‌کرد. روایت شده اصحاب عرض کردند: چرا ما را از این کار منع می‌کنی در حالی که خود چنین عمل می‌نمایی؟ فرمود: «إني لستُ كَهَيئَتِكُم. إني يُطعِمُنی رَبِّی وَ یَسقینی» یعنی: من همانند شما نيستم، پروردگارم مرا طعام می‌دهد و سیرابم می‌کند. (به روایت بخاری و مسلم)

– از مظاهر دیگر رحمتش این بود که با شنیدن صدای گریه‌ی بچه نمازش را کوتاه کرد. پیامبر (ص) فرموده است: «إني لأقومُ إلىَ الصلاة وَ أريدُ أن أُطَوِّلَ فيها، فَأسمعُ بَكاء الصبىِّ، فَأَتَجّوَّزَ في صلاتی کراهيَّةَ أن أَشُقَّ على أُمَّتی» یعنی: برای نماز به پا خواستم و می‌خواستم نمازم را طولانی کنم ولی چون صدای گریه‌ی کودکی را شنیدم، آن را مختصر خواندم از ترس این که بر امتم سخت آید. (به‌روایت بخاری)

– از دیگر مظاهر رحمتش این بود که به خاطر رعایت حال افراد ناتوان و بیمار و کهنسال نمازهای جماعت را مختصر و کوتاه می‌خواند. پیامبر(ص) فرموده است: «إذا صلَّى أحدُكُم للناسِ فَليُخَفِّف، فَإِنَّ فيهم الضَّعيفَ و السقيمَ والكبيرَ و ذا الحاجة و إذا صلَّی احدُکُم لِنَفسِهِ فَليُطَوِّل ماشاءَ» یعنی: اگر یکی از شما در مقام امامت برای دیگران نماز خواند، نماز را کوتاه بخواند، چرا که در میان مأمومین افراد ناتوان و بیمار و کهنسال و نیازمند وجود دارند و هرگاه به تنهایی نماز خواند، هر اندازه دلش می خواهد نمازش را طولانی کند. (به روایت بخاری و مسلم)

– از مظاهر دیگر رحمتش این بود که از انجام برخی از کارهای خیر که دوست داشت انجامشان دهد، خودداری می‌کرد، مبادا مردم آن را واجب تلقی کنند. عایشه (رض) گفته است: «كانَ رسولُ اللهِ (ص) لِيَدَعَ العملَ و هوَ يَحِبُّ أن يَعملَ بِهِ، خشيَةَ أن يَعملَ بِهِ الناسُ فَيَفرُضَ عليهم.» یعنی: «پیامبر خدا(ص) رفتاری را به رغم اینکه دوست داشت انجام دهد، ترک می‌کرد تا مبادا مردم به آن عمل کنند و برایشان تکلیف و فرض شود.»(به روایت بخاری و مسلم)

– از دیگر مظاهر رحمت او بر امتش این بود که همیشه در امور مربوط به دین آن‌ها را به آسان‌گیری و پرهیز از غلوّ و افراط سفارش می‌نمود. «یَسِّروا و لاتُعَسِّروا، بَشِّروا ولا تُنَفِّروا» یعنی: در امور دین آسان بگیرید و سخت‌گیر نباشید و مژده دهید و بیزار نکنید.

– رحمت پیامبر (ص) حتی شامل مشرکان هم می‌شد. کسی از پیامبر(ص) خواست تا علیه مشرکان دعا کند. پیامبر(ص) در جواب فرمود: «إنِّي لَم أبعَث لعَّاناً و إنَّما بُعِثتُ رحمة». یعنی: من برای نفرین کردن برانگیخته نشده‌ام بلکه برانگیخته شده‌ام تا برای مردم حامل – رحمت باشم.(به روایت مسلم)

  ۳) شرم و حیای پیامبر(ص)

خداوند در وصف شرم و حیای پیامبر(ص) می‌فرماید: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَدْخُلُوا بُيُوتَ النَّبِيِّ إِلَّا أَنْ يُؤْذَنَ لَكُمْ إِلَى طَعَامٍ غَيْرَ نَاظِرِينَ إِنَاهُ وَلَكِنْ إِذَا دُعِيتُمْ فَادْخُلُوا فَإِذَا طَعِمْتُمْ فَانْتَشِرُوا وَلَا مُسْتَأْنِسِينَ لِحَدِيثٍ إِنَّ ذَلِكُمْ كَانَ يُؤْذِي النَّبِيَّ فَيَسْتَحْيِي مِنْكُمْ وَاللَّهُ لَا يَسْتَحْيِي مِنَ الْحَقِّ…» (احزاب:۵۳)؛ یعنی: ای مؤمنان! به خانه‌های پیغمبر بدون این که به شما اجازه داده شود داخل نشوید، وقتی داخل شوید که برای صرف غذا به شما اجازه داده شود، آن هم مشروط به این که به موقع وارد شوید؛ نه این که از مدتی قبل بیائید و در انتظار پخت غذا بنشینید. ولی هنگامی که دعوت شدید وارد شوید و زمانی که غذا را خوردید پراکنده گردید، و به گفتگو ننشینید. این کار شما، پیغمبر را آزار می‌داد، اما او شرم می‌کرد، ولی خدا از بیان حق شرم نمی‌کند.»

شرم و حیای پیامبر(ص) در حدی بود که از جریحه کردن احساسات مردم خودداری می‌ورزید و از این که با وجود ضرورت، از مهمانانش بخواهد بعد از صرف غذا منزل وی را ترک کنند، ابا می‌ورزید.

 ۴) شجاعت پیامبر(ص)

قرآن به استقامت و ثبات و شجاعت پیامبر(ص) در موقعیت‌های بسیار سخت و دشوار اشاره می‌کند. مثلاً در غزوه‌ی احد هنگامی که دسته‌ای از مسلمانان وقتی از پیروزی سپاه اسلام مطمئن گشتند، بر خلاف سفارش پیامبر(ص) از کوه پایین آمدند و به جمع آوری غنائم مشغول گشتند و دشمن فرصت را غنیمت شمرد و از پشت، کوه را به تصرف خود در آورد و بر سپاه اسلام مشرف شد و صفحه به نفع مشرکان برگشت، اغلب جنگجویان مسلمان پا به فرار گذاشتند. در این لحظه دشوار پیامبر(ص) همرا تعداد اندکی، به قولی دوازده و به قولی دیگر نه نفره استقامت ورزیدند و شجاعتشان مانع از آن شد که میدان کارزار را ترک کنند. در این هنگام پیامبر(ص) مسلمانان را به ادامه‌ی کارزار تشویق می‌نمود و می‌فرمود: إلَىَّ عبادالله. قرآن این صحنه را این گونه به تصویر می‌کشد که: «إِذْ تُصْعِدُونَ وَلَا تَلْوُونَ عَلَى أَحَدٍ وَالرَّسُولُ يَدْعُوكُمْ فِي أُخْرَاكُمْ…» (آل عمران:۱۵۳)؛ «آن گاه را که در زمین پراکنده می‌شدید و می‌گریختید و دور می‌گشتید و در فکر کسی نبودید، و پیغمبر از پشت سر شما را صدا می‌زد.» این موقعیت دشوار در غزوه‌ی حنین نیز که مسلمانان شکست خوردند، برای ایشان پیش آمده.

بخاری و مسلم از انس روایت کرده‌اند که پیامبر(ص) بهترین و شجاع‌ترین مردم بود. در یکی از شب‌ها صدای مهیبی مردم مدینه را به ترس و وحشت انداخت. مردم به طرف محل صدا بیرون رفتند، در حالی که پیامبر(ص) در جلوی آن‌ها سوار بر اسب بدون زین ابی طلحه به سرعت پیش می‌رفت و شمشیرش را بر گردن آویزان کرده، می‌فرمود: «لَن تَراعوا، لَن تَراعوا» یعنی نترسید، نترسید.

همچنین امام علی در توصیف شجاعت پیامبر(ص) می‌گوید: در گرماگرم جنگ که کارزار با دشمن به اوج خود می‌رسید، به پیامبر(ص) می‌چسبیدیم در حالی که کسی را از ایشان به دشمن نزدیک‌تر نمی‌دیدیم.

در روایتی از جابر آمده که در غزوه‌ی ذات الرقاع همه زیر درخت بزرگی در خدمت پیامبر(ص) بودیم، سپس آن جا را به منظور استراحت پیامبر(ص) ترک نمودیم. یکی از مشرکان آمد و شمشیر پیامبر(ص) را که بر درخت آویزان بود، از غلاف بیرون کشید و گفت: حال از من می‌ترسی؟ پیامبر(ص) فرمود: خیر! مرد مشرک گفت: حال چه کسی ترا از دست من نجات می‌دهد؟ پیامبر(ص) فرمود: الله!

نتیجه‌ی اعتقاد به قضا و قدر، آراسته شدن به شجاعتی است که برای نجات جانش به مشرک التماس نمی‌کند و مطمئن است که اگر خداوند نخواهد چیزی از دست وی ساخته نیست.

۵) عفو و گذشت پیامبر(ص)

خداوند متعال، به پیامبر(ص) و همراه او، همه‌ی مؤمنان، توصیه می‌کند: «خُذِ الْعَفْوَ وَأْمُرْ بِالْعُرْفِ وَأَعْرِضْ عَنِ الْجَاهِلِينَ وَإِمَّا يَنْزَغَنَّكَ مِنَ الشَّيْطَانِ نَزْغٌ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ» (اعراف:۱۹۹-۲۰۰)؛ یعنی: گذشت داشته باش و آسان‌گیری کن و به کار نیک دستور بده و از نادانان چشم‌پوشی کن. اگر وسوسه‌ای از شیطان به تو رسید، به خدا پناه ببر که او شنوای دانا است.

این آیات پیامبر(ص) و مؤمنان را به سه رفتار اخلاقی سفارش می‌کند: ۱-عفو و گذشت از بدی بدکاران. ۲- امر به نیکی و نیکی با بدکار، اگر عفو و گذشت طرف در او اثر گذاشت. ۳- روی گردانی از بدکار اگر از زمرهی نادانان بود و امر به نیکی در او اثر نکرد. زیرا از این طریق لااقل از شر او در امان می‌مانیم. رفتار عملی پیامبر (ص) مصداق این توصیه‌های قرآنی بود.

اگر انسان در معرض ستم دیگران واقع گردید می‌تواند سه نوع موضع مختلف از خود بروز دهد: یا این که مقابله به مثل نماید و جانب عدالت را رعایت کند، یا این که بیش از حد ستمی که بر او شده، انتقام بستاند که باعث ایجاد شر و استمرا ستم می‌گردد، و یا این که از ستمی که بر وی رفته گذشت نماید. این موضعی است که مکارم اخلاق بدان فرا می‌خواند و جزو فضائلی است که به شر پایان می‌دهد و آتش کینه و خشم را خاموش کرده و آشتی را گسترش می‌دهد.

عفو و گذشت بهترین وسیله‌ی تربیتی برای اصلاح فرد بدکار است. علاوه بر این جایگاه فردی که از خطای دیگران گذشت می‌کند، نزد خطاکار دوچندان می‌گردد.

برخی از افراد هنگامی که مورد ستم و اذیت واقع می‌گردند، از کوره دررفته و خشمشان آنچنان غلبه می‌یابد که جز به انتقام رضایت نمی‌دهند.

انسان مؤمن می‌داند که این حالت از وساوس شیطانی است و راه حلی را که قرآن برای جلوگیری از این حالت پیشنهاد می‌کند، پناه بردن به خداوند از شر شیطان رانده شده است. «وَإِمَّا ينزَغَنَّك مِنَ الشَّيطانِ نَزغٌ فَاستَعِذ بِاللهِ إِنَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ». استعاذه کلید یاد خدا و یادآوری فضیلت صبر و گذشت و ثوابی است که خداوند برای صابران و عفو کنندگان قرار داده است. به واسطه‌ی استعاذه است که وساوس شیطانی عقب رانده می‌شوند و شعله‌های خشم فروکش می‌کند. از همین روست که قرآن کریم می فرماید: «إِنَّ الَّذِينَ اتَّقَوْا إِذَا مَسَّهُمْ طَائِفٌ مِنَ الشَّيْطَانِ تَذَكَّرُوا فَإِذَا هُمْ مُبْصِرُونَ» (اعراف:۲۰۱)؛ یعنی: پرهیزگاران هنگامی که گرفتار وسوسه‌ای از شیطان می‌شوند به یاد می‌افتند و بینا می‌گردند.

در قرآن کریم دو مصداق بارز برای رأفت و رحمت پیامبر (ص) ذکر شده داست که عبارتند از: «عَزیزٌ عَلَیهِ مَا عَنتُّم» یعنی: بَلا و مصیبت‌ها و رنج و دردهایی که بر سر شما می‌آید بر صبر وی غلبه دارند و علت این غلبه رأفت و رحمت بیش از حدّ او برای شماست. و «حَریصٌ عَلَیکم» یعنی: به شدت خواستار خیر و منفعت شماست و بر جلب هر منفعتی برای شما و دفع هر ضرری از شما حریص است.

۶) صبر پیامبر (ص)

خداوند در حدود بیست بار در قرآن پیامبرش را به پیشه کردن صبر فرا می‌خواند تا صفت صبر ملکه‌ی پیامبر(ص) گردد. از جمله:

– در آیه‌ی ۷ مدثر او را امر می‌کند که: «وَلِرَبِّكَ فَاصْبِرْ» یعنی: فقط برای (خوشنودی و محض رضای) پروردگارت شکیبائی کن.

– در آیه‌ی ۱۰ مزمل خداوند او را سفارش می‌کند که در مقابل اتهاماتی چون شاعر و كاهن و ساحر و مجنون که مشرکان بر او وارد می‌کردند، صبر پیشه کند: «وَاصْبِرْ عَلَى مَا يَقُولُونَ وَاهْجُرْهُمْ هَجْرًا جَمِيلًا»

– در آیات ۴۹ و ۱۱۵ هود خداوند پیامبر (ص) را به صبر سفارش کرده، او را متوجه عاقبت صبر می‌کند: «فَاصْبِرْ إِنَّ الْعَاقِبَةَ لِلْمُتَّقِينَ» و «وَاصْبِرْ فَإِنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُحْسِنِينَ»

– و در آیات ۷-۵ معارج پیامبر(ص) به صبر در مقابل تکذیب و انکار قیامت از سوی مشرکان توصیه می‌شود: «فَاصْبِرْ صَبْرًا جَمِيلًا*  إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدًا * وَنَرَاهُ قَرِيبًا»

– زمانی که تکذیب کنندگان دین خدا بر تکذیبشان اصرار داشتند و از پیامبر(ص) خواستند که اگر راست می گوید عذاب زودرس را برایشان نازل کند، خداوند وی را به صبر و عدم درخواست عذاب زودرس فرا خواند:«فَاصْبِرْ كَمَا صَبَرَ أُولُو الْعَزْمِ مِنَ الرُّسُلِ وَلَا تَسْتَعْجِلْ لَهُمْ» (احقاف:۳۵)

– هنگامی که حرص پیامبر(ص) بر هدایت کافران به جایی می‌رسد که حزن، همه‌ی وجودش را فرا می‌گیرد و از سویی دیگر از مکر آنان نگران می‌شود، خداوند او را به صبر فرا می‌خواند:«وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ إِنَّ اللَّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَالَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ» (نحل:۱۲۷و۱۲۸)

– و هنگامی که زمان صبر پیامبر(ص) و مؤمنان طولانی می‌گردد و سؤال می‌کنند که وعده پیروزی خدا کی فرا می‌رسد، باز خداوند آنان را به صبر فرا می‌خواند و می‌فرماید: «فَاصْبِرْ إِنَّ وَعْدَ اللَّهِ حَقٌّ وَلَا يَسْتَخِفَّنَّكَ الَّذِينَ لَا يُوقِنُونَ» (روم:۶۰)

 ۷) جود و بخشش بی‌چشم‌داشت پیامبر(ص)

جود و بخشش از صفات بارز پیامبر(ص) بود، ولی خداوند خواست وی به کامل‌ترین صورتِ جود و بخشش یعنی بخشش بدون منت و چشم‌داشت راه یابد، هر اندازه که این بخشش زیاد هم باشد. از این رو بود که وی همیشه بخشش فراوانش را ناچیز می‌پنداشت و انتظار نداشت در قبال جود و بخششی که به دیگران می‌کند، پاداشی بیشتر کسب نماید، بلکه این کار را فقط در راه کسب رضای خداوند انجام می‌داد. خداوند در آیه‌ی ۶ مدثر خطاب به وی می‌فرماید: «وَلَا تَمْنُنْ تَسْتَكْثِرُ»، بذل و بخشش برای این مکن که افزون‌طلبی کنی.

بخاری و مسلم از جابر روایت کرده‌اندکه: «مَا سُئِلَ رسول الله قطُّ فقالَ:لا» یعنی: هیچ‌گاه چیزی از پیامبر (ص) درخواست نشد که که جواب رد بدهد.

وی در جود و بخشش معنوی به مردم نیز به این صفت آراسته بود و خداوند به او سفارش کرده بود که به مردم ابلاغ کند که در مقابل تبلیغ و نشر دعوت دینی، انتظار و چشم‌داشتی مادی از آن‌ها ندارد، تا آنان گمان نکنند که پیامبر(ص) طالب مال دنیا و جاه و مقام است: «قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِنْ هُوَ إِلَّا ذِكْرَى لِلْعَالَمِينَ» (انعام:۹۰) یعنی: بگو: من در برابر (تبلیغ رسالت) پاداش و مزدی از شما نمی‌طلبم. این قرآن چیزی جز یادآوری و اندرز برای جهانیان نیست.

۸) تواضع پیامبر(ص)

خداوند پیامبرش را آن گونه ادب کرده بود که متواضع باشد و بال‌هایش دائم برای مؤمنان گسترده باشند، چرا که با تواضع می‌توان دل‌ها را صاحب شد و تخم محبت را در آن‌ها کاشت، خصوصا زمانی که این تواضع از جانب بزرگ قوم نسبت به زیردستان و طرفدارانش باشد. پیامبر(ص) از چنان تواضعی برخوردار بود که چون در میان اصحابش می‌نشست و غریبه‌ای بر او وارد می‌شد وی را نمی‌شناخت و می‌پرسید: کدام یک از شما محمد است؟ و چون با آن‌ها به جایی می‌رفت، مثل یکی از آن‌ها بود و امتیاز خاصی برای خود قائل نبود مگر آن چه را که طبیعت رهبری اقتضا می‌نمود. و لذا قرآن خطاب به ایشان می‌فرماید: «وَاخْفِضْ جَنَاحَكَ لِمَنِ اتَّبَعَكَ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ»(شعراء:۲۱۵)؛ و برای آن مؤمنانی که تو را پیروی کرده‌اند، بال خود را فرو گستر. ابن ماجه و بیهقی از انس روایت کرده‌اند که «كانَ يعودُ المريضَ و يَتَّبعُ الجنازة و يُجيبُ دعوةَ الملوکِ و يَركَبُ الحمارَ، لَقَد رايتُهُ يَومَ خَيبرَ علىَ حمارٍ خِطامُهُ ليفٍ.» یعنی: از بیماران عیادت می‌نمود، در تشییع جنازه شرکت می‌جست، دعوت أمرا را می‌پذیرفت و بر الاغ سوار می‌شد. او را در روز خیبر سوار بر الاغی دیدم که افسارش از لیف درخت خرما بود.

ترمذی هم از عایشه روایت می‌کند که پیامبر(ص) خود کفش‌هایش را پینه میزد و لباس‌هایش را می‌دوخت و همانند یکی از شما در منزلش کار می‌کرد و لباسش را پاکیزه می‌نمود و گوسفندش را می‌دوشید و کارهای خود را با دست خویش انجام می‌داد.

و بخاری از انس روایت می‌کند که: «كانت أَمَةً مِن إماءِ أهل المدينةِ تَأخُذُ بِیَدِ رسولِ اللهِ (ص) فتَنطَلِقَ بِهِ حيثُ شاءت.»، یعنی: کنیزی از کنیزکان مدینه دست پیامبر(ص) را می‌گرفت و او را هرجا دوست داشت با خود می‌برد.

 ۹) برخورداری پیامبر(ص) از روانی سالم

خداوند پیامبرش را آن‌گونه تعلیم داده بود که روانی سالم داشته باشد و از نفسی مطمئن برخوردار باشد و هیچ چیزی نتواند تعادل و توازن روحی و روانی او را بر هم زند. خداوند در این راستا وی را این گونه خطاب می کند که: «وَاصْبِرْ وَمَا صَبْرُكَ إِلَّا بِاللَّهِ وَلَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَلَا تَكُ فِي ضَيْقٍ مِمَّا يَمْكُرُونَ»(نحل: ۱۲۷)؛ «شکیبائی کن و شکیبائی تو جز در پرتو توفيق یزدان میسّر نیست. بر آنان اندوهگین مشو و در برابر مکر و نیرنگی که می‌ورزند ناراحت و نگران مباش.» خداوند به پیامبرش یاد می‌دهد که باید نسبت به قومش رحمت داشته باشد، اما این رحمت باید حد و حدودی داشته باشد. او موظف است آن‌ها را ارشاد و راهنمایی کند، بر هدایت و سعادتشان حریص باشد، به خاطر اذیت و آزاری که به آن‌ها می‌رسد ناراحت شود، اما اگر با این همه خواستند راه گمراهی و شقاوت را بپیمایند، خود مسؤول عملکرد خویش هستند و پیامبر نباید بدین خاطر خود را گرفتار ناراحتی و نگرانی نماید. در این حالت نگرانی و شفقت برای آنان بی‌جاست و پیامبر(ص) نباید بعد از انجام وظیفه‌اش به خاطر عدم حصول نتیجه‌ی مورد نظر روان خود را آشفته نماید. این است که باری دیگر خطاب سفارش الهی قرار می‌گیرد که: «لَعَلَّكَ بَاخِعٌ نَفْسَكَ أَلَّا يَكُونُوا مُؤْمِنِينَ. إِنْ نَشَأْ نُنَزِّلْ عَلَيْهِمْ مِنَ السَّمَاءِ آيَةً فَظَلَّتْ أَعْنَاقُهُمْ لَهَا خَاضِعِينَ»(شعراء:۳و۴)؛ «انگار می‌خواهی از غم و اندوه این که آنان ایمان نمی‌آورند، خویشتن را نابود کنی؟! اگر ما بخواهیم معجزه‌ای از آسمان بر آنان نازل می‌نمائیم که گردن‌هایشان در برابر آن تسلیم شوند.»

این نمونه‌هایی از توجيهات خداوند برای پیامبرش در دوران مکی بود، اما در دوران مدنی هم وقتی می‌بیند پیامبر(ص) بر حفظ نیرو و توان مسلمانان حرص می‌ورزد و از این که برخی از مسلمانان دوباره به کفر برمی‌گردند و برخی در دین خود نفاق می‌ورزند، خود را دچار نگرانی و تشویش می‌نماید، خطاب به او می‌فرماید: «وَلَا يَحْزُنْكَ الَّذِينَ يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ إِنَّهُمْ لَنْ يَضُرُّوا اللَّهَ شَيْئًا يُرِيدُ اللَّهُ أَلَّا يَجْعَلَ لَهُمْ حَظًّا فِي الْآخِرَةِ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ» (آل عمران: ۱۷۶ و ۱۷۷)؛ «کسانی که در کفر بر همدیگر پیشی می‌گیرند، تو را غمگین نسازند؛ چرا که آنان هیچ زیانی به خدا نمی رسانند. خداوند می خواهد در آخرت بهره ای برای آنان بر جای نگذارد و ایشان را عذاب بزرگی است.»

یکی دیگر از عواملی که در برهم زدن تعادل روانی انسان دخیل است، حرص و طمع مادی و چشم دوختن به اموال مردم است که خداوند برای حفظ پیامبرش از این آسیب توجيهات تربیتی خاصی را برایش نازل می‌گرداند، به وی توصیه می‌کند که به اموال مردم چشم ندوزد و نسبت به داشته‌های مردم حریص نباشد و بدانچه خداوند روزی او کرده قناعت داشته باشد: «وَلَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَى مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجًا مِنْهُمْ زَهْرَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا لِنَفْتِنَهُمْ فِيهِ وَرِزْقُ رَبِّكَ خَيْرٌ وَأَبْقَىَ»(طه:۱۳۱)؛ «چشم خود را مدوز به نعمت‌های مادیی که به گروه‌هایی از کافران داده‌ایم. این نعمت‌های مادی را که زینت زندگی دنیا است، بدیشان داده‌ایم تا آنان را بدان بیازمائیم. نعمت‌های اخروی جاویدان پروردگارت بهتر و پایدارتر است.»

۱۰) جواب بدی با نیکی

خداوند پیامبرش را چنان تربیت کرده بود که هر سخن بد یا عملکرد ناشایست و یا تمسخر و اذیت و آزار دیگران را جز با نیکی جواب ندهد. این بود که به وی سفارش می‌کند که: «وَلَا تَسْتَوِي الْحَسَنَةُ وَلَا السَّيِّئَةُ ادْفَعْ بِالَّتِي هِيَ أَحْسَنُ فَإِذَا الَّذِي بَيْنَكَ وَبَيْنَهُ عَدَاوَةٌ كَأَنَّهُ وَلِيٌّ حَمِيمٌ»(فصلت: ۳۴)؛ «نیکی و بدی یکسان نیست. با بهترین شیوه پاسخ بده. نتیجه‌ی این کار، آن خواهد شد که کسی که میان تو و میان او دشمنانگی بوده است، به ناگاه همچون دوست صمیمی گردد.»

خواه ناخواه هر انسانی کمال فضائل و نقص رذائل اخلاقی را درک می‌کند و هنگامی که در قبال دیگران بدی می‌کند ولی با نیکی طرف مقابل مواجه می‌شود. به پستی خود و بزرگی طرف پی می‌برد. کسی که مرتب با دیگران بدی می‌کند ولی دیگران گرچه توان انتقام از او را دارند، ولی در راه خدا به جای انتقام به نیکی با وی می‌پردازند، بزرگترین درس تربیتی را به فرد بد کردار می‌دهند. نتیجه آن خواهد شد که فرد بدکار هم شرم می‌کند که به بدیش ادامه دهد و از این طریق از سویی به اصلاح وی پرداخته‌ایم و از سوی دیگر دشمنی وی را به دوستی بدل کرده‌ایم.

اما جز انسان‌های دارای اراده‌ی قوی و صبور که توانایی تحمل آزار و اذیت دیگران و فرو خوردن خشم خود و طرد وساوس شیطانی را دارند، از عهده‌ی این مهم برنمی‌آیند.

۱۱) پیامبر(ص) بر سرِ اصول به مذاکره نمی‌نشست

خداوند به پیامبرش آموخته بود که هنگام قضاوت عدالت پیشه نماید و بر کسی ستمی روا ندارد و نمونه‌ی اعلای عدالت نیز حکم کردن بر اساس آن چیزی بود که خداوند نازل کرده بود. نقطه مقابل عدالت پیشگی نیز پیروی از هوی و هوس مردم بود که خداوند وی را از آن برحذر داشت. همچنین پیامبر(ص) اجازه نداشت که به خاطر جلب نظر مردم و پذیرش اسلام از سوی آن‌ها، از خواسته‌های نفسانی آنان دنباله روی کند و در این زمینه با آنان به مذاکره بنشیند: «وَأَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِمَا أَنْزَلَ اللَّهُ وَلَا تَتَّبِعْ أَهْوَاءَهُمْ وَاحْذَرْهُمْ أَنْ يَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ إِلَيْكَ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَاعْلَمْ أَنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ أَنْ يُصِيبَهُمْ بِبَعْضِ ذُنُوبِهِمْ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ النَّاسِ لَفَاسِقُونَ»(مائده: ۴۹)؛ «و در میان آنان طبق چیزی حکم کن که خدا بر تو نازل کرده است، و از امیال و آرزوهای ایشان پیروی مکن، و از آنان بر حذر باش که تو را از برخی چیزهائی که خدا بر تو نازل کرده است به دور و منحرف نکنند. پس اگر پشت کردند، بدان که خدا می‌خواهد به سبب پاره‌ای از گناهانشان ایشان را دچار بلا و مصیبت سازد. بی‌گمان بسیاری از مردم سرپیچی و تمرّد می‌کنند.»

پیش از آن نیز خداوند پیامبر(ص) را برحذر داشته بود تا از آرزوها و امیال یهود و نصارا پیروی نکند و عاقبت دنباله روی از آن‌ها برایش تبیین نموده بود: «وَلَنْ تَرْضَى عَنْكَ الْيَهُودُ وَلَا النَّصَارَى حَتَّى تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَى اللَّهِ هُوَ الْهُدَى وَلَئِنِ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُمْ بَعْدَ الَّذِي جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَكَ مِنَ اللَّهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا نَصِيرٍ»(بقره: ۱۲۰)؛ «یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خوشنود نخواهند شد، مگر این که از آئین ایشان پیروی کنی. بگو: تنها هدایت الهی هدایت است و اگر از خواسته‌ها و آرزوهای ایشان پیروی کنی، بعد از آن که علم و آگاهی یافته‌ای، هیچ سرپرست و یاوری از جانب خدا برای تو نخواهد بود.»

۱۲) بهترین شنونده

در سایه‌ی آموزش الهی، پیامبر(ص) بهترین شنونده بود. وی هنر شنیدن را از منبع وحی آموخته بود و دریافته بود که چگونه در مقابل بد و بیراه‌هایی که نسبت به وی می شد، واکنش نشان دهد، به گونه‌ای که مقابله به مثل نکند و موجبات آزار و تنفر دیگران را هم فراهم نیاورد.

منافقین به وی می‌گفتند: «هُوَ أذنٌ» یعنی: او سراپا گوش و خوش باور و ساده لوح است. هر طور خواستیم می‌توانیم نزد او دروغ سرِهم

کنیم و وی را فریب دهیم و برای عدم شرکت در غزوات به دروغ برای او توجیه بیاوریم. خداوند به پیامبرش آموخت که در جواب آن‌ها بگوید: «قُل أُذُنُ خَيرٍ لَكم»، یعنی: من شنونده‌ی خوبی برای سخنان درست و خیر شما هستم و این دسته از سخنان را از شما می‌پذیرم. قرار نیست به همه‌ی چیزهایی که از شما می‌شنوم باور کنم. ظاهرا به سخنان باطل و دروغتان گوش فرا می‌دهم ولی آن‌ها را باور نمی‌کنم. در سایه‌ی همین تربیت بود که چون خبری از جانب فاسقی به وی می‌رسید تا تحقیق نمی‌کرد و از صحت آن مطمئن نمی‌گشت بدان ترتیب اثر نمیداد: «وَمِنْهُمُ الَّذِينَ يُؤْذُونَ النَّبِيَّ وَيَقُولُونَ هُوَ أُذُنٌ قُلْ أُذُنُ خَيْرٍ لَكُمْ يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَيُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِينَ وَرَحْمَةٌ لِلَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَالَّذِينَ يُؤْذُونَ رَسُولَ اللَّهِ لَهُمْ عَذَابٌ أَلِيمٌ»(توبه:۶۱)؛ «در میان منافقان کسانی هستند که پیغمبر را می‌آزارند و می‌گویند: او سراپاگوش است. بگو: سراپا گوش بودن او به نفع شما است. او به خدا ایمان دارد و به مؤمنان ایمان دارد و او برای کسانی که از شما که ایمان آورده‌اند رحمت است و کسانی که فرستاده‌ی خدا را می‌آزارند، عذاب دردناکی دارند.»

راستی جا دارد تصور کنیم که اگر ما مسلمانان پیامبر(ص) را با صفاتی که قرآن از آن‌ها سخن به میان می‌آورد، اسوه‌ی عملی خود می‌کردیم، چه وضع و حالی داشتیم و اکنون که آن چنان که شایسته و بایسته است، به تأسی از این شخصیت برجسته‌ی جامعه‌ی بشری نپرداخته‌ایم، چه وضع و حالی داریم؟

منبع: مجله اندیشه اصلاح

تابش...
ما را در سایت تابش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : علی تابش xn--mgbce6b بازدید : 176 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:14