نکاتی, تربیتی, از زندگی, رسول الله(صلی الله علیه و سلم)
نویسنده: یوسف محمود
ترجمه: دکتر عبدالظاهر سلطانی
پیامبر بزرگوار اسلام بهترین الگویی است که باید مربیان از شیوههای وی در تربیت یاران الگو بردارند. او مربیای بود که دلها به سویش گرایش داشتند. پیامبر(ص) توانست در طی فقط چند سال تغییراتی اساسی در رفتار یارانش ایجاد نماید.
مربیان باید سیرت ایشان را بخوانند تا با روشهای وی در مسیر تربیت اصحاب بر منهج اسلامی آشنا گردند و از آن پند و درس بگیرند و آنها را در واقعیات عملی پیاده و اجرا نمایند. «لَقَدْ کَانَ لَکُمْ فِی رَسُولِ اللَّهِ أُسْوَهٌ حَسَنَهٌ لِّمَن کَانَ یَرْجُو اللَّهَ وَالْیَوْمَ الْآخِرَ وَذَکَرَ اللَّهَ کَثِیراً »احزاب/۲۱
«سرمشق و الگوی زیبائی در ( شیوه پندار و گفتار و کردار ) پیغمبر خدا برای شما است . برای کسانی که ( دارای سه ویژگی باشند : ) امید به خدا داشته ، و جویای قیامت باشند ، و خدای را بسیار یاد کنند .»
۱-رعایت اعتدال در پند و موعظه
ابن مسعود میگوید: پند دادن پیامبر(ص) به ما در روزهای متنوع بود تا مبادا خسته و درمانده گردیم. وی در آموزاندن و میزان مطالب میانهرو بود. او در نوع و زمان آموزش هم معتدل بود تا صحابه خسته نشده و بتوانند آنها را به خوبی فراگیرند و فهم و درک مطالب برایشان آسان باشد.[۱] انتخاب زمان مناسب برای ارشاد و راهنمایی متربی باعث میشود او همواره به موضوع علاقهمند بوده و به انتظار سخنان و مواعظ مربی خویش بنشیند. نه این که از کثرت نصایح پیاپی رنجور و خسته گردد.
۱٫توجه به حالات متربی و به کارگیری مشورت (انتخاب امیران در بیعت عقبه):
در بیعت عقبهی دوم، پیامبر(ص) به انصار گفت: «دوازده فرد کلیدی از میان خودتان برگزینید تا مسئولیت مردم خویش را بر عهده گیرند». لذا دوازده فرد شاخص، مرکب از نه تن خزرجی و سه نفر از میان اوس را برگزیدند. رسول الله(ص) به ایشان فرمودند: شما بر مردم خویش کفالت دارید، همانند کفالتی که حواریان در برابر عیسی بن مریم داشتند. من هم کفیل قوم خود هستم.
آموزندان حس مشورت به متربی و ایجاد توانایی در وی برای تصمیمگیری:
رسول الله خودش افراد شاخص را برنگزید و انتخاب آنان را به کسانی سپرد که با وی بیعت کرده بودند تا بدین وسیله احساس مسئولیت و کفالت در طرفین تقویت گردد. بهتر است که انسان خودش سرپرست و مسئولش را انتخاب کند. این برگرفته از اصل مشورت است. پیامبر(ص) خواست در عمل به آنان کارکرد مشورت را از طریق گزینش امیران و مسئولان آموزش دهد.
توجه به متربی: گزینش امیرانی که مسئولیت دعوت در مدینه و بررسی اوضاع مسلمانان را بر دوش بگیرند، خود نشانگر توجه رسول الله(ص) به فرد و اوضاعش است، چون بخشی از اولویتهای جماعت مسلمان میباشد.
افراد منتخب هم باید به سنگینی بار مسئولیتی که بر دوش دارند، پی ببرند. رهبران و مدیران نیز باید در انتخاب افراد برای مسئولیتها دقت کافی داشته باشد.
۱٫توسعهی مهارتهای افراد: (اسیران بدر… آموزش ملاک آزادی):
ابن عباس میگوید: در روز واقعهی «بدر» برخی افراد چیزی برای دادن جهت آزادی خویش نداشتند. بنابراین، پیامبر(ص) آزادی آنان را به آموزش نوشتن و خواندن به فرزندان انصار موکول کردند. بدین ترتیب اسیران، آموزش خواندن و نوشتن به کودکان مدینه را آغاز کردند.
هر کس ده تن از کودکان را آموزش میداد، خویش را آزاد میکرد. این شرط گذاشتن پیامبر و پذیرش آزادی در قبال آموزش، آن هم در شرایطی که مسلمانان به پول و مال نیاز شدیدتری داشتند، بیانگر توجه خاص اسلام به دانش، معرفت و ریشه کن کردن بیسوادی است.
مأموریت دادن به زید بن ثابت برای یادگیری زبان یهودیان در سال چهارم هجری:
هنگامی که پیامبر به مدینه آمد، زید را نزدش بردند و گفتند ای رسول خدا، این کودکی از خاندان نجار است که از آن چه خدا بر تو نازل کرده است، چند ده سوره را حفظ دارد. پیامبر شگفت زده شده و فرمودند: ای زید، کتاب یهودیان را برای من یاد بگیر. زیرا به خدا سوگند، من به یهودیان در هیچ نوشتهای اعتماد ندارم. زید میگوید: برای پیامبر خدا کتابشان را آموختم. هنوز پانزده روز نگذشته بود که در آن مهارت کسب کردم. از آن پس برای پیامبر نوشتههایشان را میخواندم و اگر میخواست پاسخی بدهد، من برایش مینوشتم.
توجه به گسترش مهارتهای متربی از کودکی و صیقل دادن آن از امور بسیار مهم است. در این روزگار باید مربی همواره به مهارتهایی در افراد توجه کند که ایشان را برای کسب روزی حلال یاری میدهد. همچنین مهارتهایی که آنان را برای رساندن پیام دعوت با شایستگی و پویایی بیشتر کمک کند.
باید برای افراد برنامهریزی گردد و هدف و مقصد تعیین شود تا باعث توسعهی مهارتهای ایشان گردد و فرصت شغلی و افزایش درآمد برای آنان فراهم گرداند. مربی نباید تنها به جوانب عبادی و ابعاد اجتماعی سیاسی فراگیر توجه نماید.
۲-بیان حکایت و مَثَل:
بیان حکایت و داستان اثر فراوانی در رساندن معنا به خرد و دل دارد. باید امور معنوی در شکلهای حسی و ظاهری بیان شود تا با واقعیت پیوند برقرار کند و آن را به ذهن نزدیک نماید. افزون بر اینکه بیان حکایت و مثل با اشکال گوناگونش، باعث شیوایی سخن شده و دلها را میرباید و حواسها را جمع میکند، به خصوص ذهن افراد بلیغ را. به همین سبب در قرآن ضربالمثل و هدف از بیان آن در آیات متعددی ذکر شده است: «وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ وَمَا یَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ »عنکبوت/۴۳٫
«این ها مثال هائی هستند که ما برای مردم میزنیم ، و جز فرزانگان ، آنها را فهم نمیکنند ( و سوای خردمندان از آنها عبرت نمیگیرند و درس زندگی, نمیآموزند ) .»
و نیز: «لَوْ أَنزَلْنَا هَذَا الْقُرْآنَ عَلَى جَبَلٍ لَّرَأَیْتَهُ خَاشِعاً مُّتَصَدِّعاً مِّنْ خَشْیَهِ اللَّهِ وَتِلْکَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُونَ »حشر/۲۱٫
«اگر ما این قرآن را برای کوهی فرو میفرستادیم ، کوه را از ترس خدا ، کرنشکنان و شکافته میدیدی ! ما این مثالها را برای مردمان بیان میداریم ، شاید که ایشان بیندیشند ( و با دید بینا و بینش آگاه به آیات قرآنی بنگرند و دل سنگین خود را با برق قرآن منفجر و آن را به تکان و لرزه آورند ) .»
از این قبیل آیات فراوان است. پیامبر(ص) بر همین منوال حرکت میکرد و مثالهای فراوانی را بیان میداشت. عبداللهبن عمر (رضی الله عنهما) میگوید: از پیامبر هزار مثال به یاد دارم.
۳- طرح مسئله
طرح سؤال یکی از ابزارهای تربیتی, مهم در ایجاد ارتباط بین سؤال کننده و سؤال، گشایش ذهن پاسخدهنده و تمرکز بر پاسخ و نیز ایجاد نشاط ذهنی کامل در افراد است. به همین سبب رسول الله(ص) به شکلهای گوناگونی برای آموزش یارانش پرسش مطرح میکرد، که اثر فراوانی در فهم بهتر و یادگیری کاملتر داشت. گاهی ایشان برای تحریک، تشویق و جلب توجه پرسشی را طرح میکرد. در این صورت قالب سؤال بیانگر توجه و اهتمام بود و غالباً با «ألا: هان» شروع میشد. ابوهریره(رضی اللله عنه) میگوید: رسول الله(ص) فرمود: «ألا أدلکم علی ما یمحوالله به الخطایا و یرفع الدرجات؟ قالوا بلی یا رسول الله، قال: إسباغ الوضوء علی المکاره و کثره الخطی إلی المساجد و انتظار الصلاه بعد الصلاه، فذلکم الرباط، فذلکم الرباط، فذلک الرباط»(آیا شما را راهنمایی کنم بر چیزی که خدا با آن اشتباهات را محو میکند و درجات را بالا میبرد؟ گفتند بله یا رسول الله، فرمود: کامل وضو گرفتن به هنگام سختیها و زیاد رفتن به مساجد و پیاپی به انتظار نماز نشستن. این است در اردوگاه جهاد بودن، این است در اردوگاه جهاد بودن، این است در اردوگاه جهاد بودن).
گاهی پیامبر(ص) از آنان چیزی را میپرسید که میدانست در آنباره اطلاعی ندارند و پاسخ را به خدا و رسولش واگذار خواهند کرد. چون هدفش جلب توجه به موضوع و چشم دوختن به وی بود. ابوهریره میگوید که رسول الله پرسید: « أَتَدْرُونَ مَا الْمُفْلِسُ قَالُوا : الْمُفْلِسُ فِینَا مَنْ لا دِرْهَمَ لَهُ وَلا مَتَاعَ ، فَقَالَ : إِنَّ الْمُفْلِسَ مِنْ أُمَّتِی یَأْتِی یَوْمَ الْقِیَامَهِ بِصَلاهٍ وَصِیَامٍ وَزَکَاهٍ وَیَأْتِی قَدْ شَتَمَ هَذَا وَقَذَفَ هَذَا وَأَکَلَ مَالَ هَذَا وَسَفَکَ دَمَ هَذَا وَضَرَبَ هَذَا فَیُعْطَى هَذَا مِنْ حَسَنَاتِهِ وَهَذَا مِنْ حَسَنَاتِهِ فَإِنْ فَنِیَتْ حَسَنَاتُهُ قَبْلَ أَنْ یُقْضَى مَا عَلَیْهِ أُخِذَ مِنْ خَطَایَاهُمْ فَطُرِحَتْ عَلَیْهِ ثُمَّ طُرِحَ فِی النَّارِ» (آیا میدانید درمانده کیست؟ گفتند: در بین ما کسی است که درهم و کالا ندارد. فرمود: مفلس در میان امتم کسی است که روز قیامت نماز، روزه و زکاتی میآورد، اما چون این را دشنام داده، به این تهمت زده، مال این را خورده، خون این را ریخته و این کتک را زده است، این از نیکیهایش میگیرد و این از نیکیهای وی، و هرگاه نیکیهایش تمام شد، پیش از آن که حق دیگران تمام شود، از اشتباهات دیگران گرفته میشود و بر او انداخته میشود و بر او انداخته میشود و آنگاه به آتش پرتاب میگردد.)
گاهی سؤالی میپرسید که یکی از یاران پاسخ خوبی میداد. لذا او را ستایش کرده و تشویق میکرد تا خودش و دیگران علاقهمند گردند. باری با ابیبن کعب چنین کرد. او نقل میکند: رسول الله(ص) از من پرسید: ای ابومنذر، میدانی چه آیهای در کتاب خدا عظمت بیشتری دارد؟ گفتم: خدا و رسولش داناترند. فرمود: ای ابومنذر، میدانی چه آیهای در کتاب خدا عظمت بیشتری دارد؟ گفتتم: الله لا اله الا هو الحی القیوم. به سینهام زد و فرمود: دانش گوارای تو باد ابو منذر!!
این تشویق و نیک شمردن باعث میشود دانشورز احساس راحتی و اعتماد به نفس کند و بیشتر در پی دانش و تحقیق باشد.
۴- القای معانی عجیب جهت جلب توجه و انگیزش پرسش و پاسخ:
کاملترین و رساترین روایت در اینباره، حکایتی است که جابر بن عبدالله بیان میکند: رسول الله(ص) روزی از قسمت بالای بازار وارد شد و از آن عبور کرد. مردم پیرامونش بودند. او سر بریدهی حیوانی را دید که گوشش قطع شده بود. آن را برگرفت و پرسید: کدام یک دوست دارید این را با یک درهم بخرید؟ گفتند: دوست نداریم آن را با هیچ درهمی بخریم، با آن چه کنیم؟ فرمود:آیا دوست دارید مال شما باشد؟ عرض کردند: اگر زنده بود، معیوب به شمار میآمد، زیرا گوش بریده است، اکنون که مرده است، دیگر ارزشی ندارد. او فرمود: به خدا سوگند، نزد خدا دنیا بیارزشتر از این است.
۵- استفاده از ابزارهای توضیحی و تشریحی:
پیامبر(ص) از ابزارهایی جهت تثبیت و تأکید معنا در روان شنوندگان و جمعآوری حواس آنان گرداگرد موضوع بهره میبرد. به این ابزارها امروزه ابزارهای توضیحی و تشریحی یا کمک آموزشی گفته میشود. این ابزارها به تمرکز و جلب توجه کمک کرده تاتمام هم و غم مخاطب به موضوع بوده و از پریشان ذهنی به دور گردد. از این جمله است:
– استفاده از حرکت دست برای بیان مطلب، همانند در هم گذاشتن انگشتان برای بیان ماهیت ارتباط بین فرد مؤمن و برادرش، ابوموسی اشعری میگوید: رسول الله(ص) فرمود: «الْمُؤْمِنُ لِلْمُؤْمِنِ کَالْبُنْیَانِ یَشُدُّ بَعْضُهُ بَعْضًا و شبک بین أصابعه»(مؤمن برای مؤمن همانند ساختمانی است که برخی باعث تقویت برخی میگردد. او میان انگشتانش چنگ انداخت.)
– استفاده از ترسیم: گاهی رسول خدا(ص) بر زمین خطوطی رسم میکرد تا نظر اصحاب به موضوع جلب شود و آن گاه مفاهیم را توضیح میداد و جزئیات موضوع را باز میکرد. ابن مسعود روایت میکند که رسول الله(ص) با دستش خطی کشید و گفت: این راه راست خداست. سپس خطوط دیگری از راست و چپ آن کشید و فرمود: بر سر تمام این راهها شیطانی نشسته است و به آن فرا میخواند. و آن گاه این آیه را تلاوت کرد: « وَأَنَّ هَذَا صِرَاطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ وَلاَ تَتَّبِعُواْ السُّبُلَ فَتَفَرَّقَ بِکُمْ عَن سَبِیلِهِ ذَلِکُمْ وَصَّاکُم بِهِ لَعَلَّکُمْ تَتَّقُونَ » انعام/۱۵۳٫
« این راه ( که من آن را برایتان ترسیم و بیان کردم ) راه مستقیم من است ( و منتهی به سعادت هر دو جهان میگردد . پس ) از آن پیروی کنید و از راههای ( باطلی که شما را از آن نهی کردهام ) پیروی نکنید که شما را از راه خدا ( منحرف و ) پراکنده میسازد . اینها چیزهائی است که خداوند شما را بدان توصیه میکند تا پرهیزگار شوید ( و از مخالفت با آنها بپرهیزید ) .»
– برداشتن و نشان دادن یک چیز هنگام سخن گفتن دربارهی آن. آن گونه که پیامبر(ص) هنگام سخن از حکم ابریشم و طلا انجام داد. علی ابن ابیطالب(رضی الله عنه) روایت میکند که رسول الله مقداری ابریشم برگرفت و آن را در دست راستش گذاشت و مقداری طلا هم در دست چپ خویش گذاشت و فرمود: این دو بر مردان امتم حرام هستند. نسائی در روایتی از ابوموسی آورده است که پیامبر فرمود: طلا و ابریشم برای زنان امتم حلال است و بر مردانشان حرام گردیده است.
رسول الله(ص) هم زمان طلا و ابریشم را برگرفت و نشان داد و حکمش را بیان کرد تا شنیدن و نگریستن یک جا جمع گردد و یادگیری و توجه عمیقتر شود.
– آموزش عملی و انجام یک حرکت نزد مردم، همانند وقتی که پیامبر بر منبر بالا رفت و نماز گزارد تا همگان ببینند. سهل بن سعد ساعدی گوید: «رسول الله(ص) را دیدم که بر منبر ایستاد، به قبله روی آورد و تکبیر گفت و مردم هم پشت سذرش برخاستند. سپس حمد خواند و رکوع کرد و مردم در پی او به رکوع رفتند. آنگاه سرش را بالا آورد و مقداری عقب آمد و بر زمین سجده کرد. دوباره بر منبر برگشت و خواند و رکوع کرد. آن گاه سرش را بلند نمود و اندکی به عقب برگشت و بر زمین سجده کرد، سپس به منبر برگشت و خواند و رکوع کرد و سرش را بالا آورد و کمی عقب آمد و بر زمین سجده کرد. وقتی تمام شد، به مردم روی کرد و گفت: ای مردم، این کار را انجام دادم تا به من اقتدا کنید و نماز گزاردنم را بیاموزید».
۶- استفاده از الفاظ نرم و محبتآمیز:
استفاده از کلمات نرم و عبارات زیبا و لطیف باعث نزدیکی دلها گردیده و آنها را به سوی حق و فهمیدن و به خاطر سپردن بهتر سخنان سوق میدهد. پیامبر(ص) با الفاظی صمیمانه و آرام برای پذیرش سخنانش زمینهسازی میکرد. به ویژه وقتی که سخن مربوط به آموزش مسائل خصوصی و پنهانی افراد بود. در مثال هنگام آموزش آداب نشستن برای قضای حاجت، با سخنانی خود را به منزلهی پدرشان قلمداد کرد و از سر دلسوزی به ایشان گفت: “ إِنَّمَا أَنَا لَکُمْ بِمَنْزِلَهِ الْوَالِدِ أُعَلِّمُکُمْ فَإِذَا أَتَى أَحَدُکُمُ الْغَائِطَ فَلاَ یَسْتَقْبِلِ الْقِبْلَهَ وَلاَ یَسْتَدْبِرْهَا وَلاَ یَسْتَطِبْ بِیَمِینِهِ ” (به یقین من برایتان جایگاه پدر را دارم که به شما آموزش میدهم، هرگاه کسی از شما به پنهان گاه برای قضای حاجت رفت، پس به قبله روی نیاورد و به آن پشت هم نکند و با دست راست نیز خودش را پاک ننماید).
پیامبر که نخستین آموزگار بود، مجموعهای از مبانی بزرگوارانهی تربیتی, را رعایت میکرد که در اوج قلههای اخلاقی و کمال عقلی قرار دارد. او به گونهای اشتباهات افراد را تذکر میداد که در دلشان جای میگرفت و همیشه جلوی چشم ایشان خودنمایی میکرد، زیرا به مفاهیم بلند تربیتی, ارتباط داشت. در ادامه به پارهای دیگر از مبانی والای نبوی اشاره میگردد:
-تشویق و ستایش نیکوکار:
تشویق فرد نیکوکار باعث افزایش نشاط و رویآوری او به سوی دانش و کار میگردد، آن گونه که روزی رسول الله(ص) ابوموسی اشعری را به خاطر قرائت نیکو و صدای زیبایش هنگام تلاوت قرآن ستودند. ابوموسی خودش روایت میکند که پیامبر به او فرمودند: «لو رأیتنی و أنا أستمع لقراءتک البارحه، لقد أوتیت مرماراً من مرامیر آل داود» (کاش میدانستی که دیشب به قرائت تو گوش میدادم؛ در حقیقت یکی از آهنگهای داوود به تو داده شده است).
-دلسوزی نسبت به فرد خطاکار و دور نساختن او:
پیامبر(ص) شرایط مردم را در نظر میگرفت، حالات آنها را رعایت میکرد، به خاطر نادانی، آنان را معذور میدانست، در تصحیح اشتباهات نرمی به خرج میداد و برای آموزاندن کار خوب با ایشان مهربان بود. بیگمان چنین مواردی سبب جلب محبت افراد به رسالت و صاحب آن میگردد. در عین حال که باعث حفظ واقعه و یادگیری و تبلیغ شده و دل حاضران و بینندگان را مجذوب صحنه کرده و برای به خاطر سپاری موضوع کاملاً آماده میگرداند.
معاویه بن حکم سلمی روایت میکند: روزی با رسول الله(ص) نماز میگزاردم که فردی عطسه کرد. گفتم: یرحمک الله. اما مردم مرا با حرکت چشم خویش توبیخ کردند. گفتم: مادرم به داغم بنشیند، چرا به من مینگرید؟ ایشان با دست بر رانهای خویش زدند. هنگامی که دیدم منظورشان ساکت کردن من است، سکوت کردم. وقتی پیامبر نمازش را تمام کرد؛ پدر و مادرم فدایش شود که هیچ معلمی را قبل و بعد از او، همتایش در آموزش ندیدم؛ به خدا سوگند نه بر من خشم گرفت و نه مرا کتک زد و نه دشنام داد؛ او فرمود: «إن هذه الصلاه لا یصلح فیها شئ من کلام الناس إنما هو التسبیح و التکبیر و قراءه القرآن».(در این نماز به کار بردن سخنان مردم شایسته نیست؛ زیرا صرفاً تسبیح و تکبیر و قرائت قرآن است).
رحمت خدا بر تو باد! مهربانی عمیق را در این آموزه ببین و به آثار این مهربانی در روان معاویه بن حکم سلمی بنگر که تا چه اندازه تحت تأثیر آموزش پیامبر(ص) قرار گرفت.
-نداشتن صراحت و بسندگی به اشاره در موارد نکوهیده:
به احساسات و عواطف فرد خطاکار احترام گذاشته شده و بر راهنمایی کلی تمرکز میگردد. باری رسول الله(ص) عبدالله بن لتبیه را برای گرفتن صدقات و زکاتهای بنی سلیم فرستادند. او در این مأموریت از مردم هدایایی را پذیرفت. ابی حمید ساعدی روایت میکند: پیامبر، مردی را بر صدقات بنی سلیم به کار گماشت که ابن لتبیه نام داشت. هنگامی که برگشت، گفت: این اموال متعلق به شماست و این هدایا از آن من است. رسول الله(ص) فرمود:«فهلا جلست فی بیت أبیک و أمک حتی تأتیک هدیتک إن کنت صادقا؟».(اگر راست میگویی چرا در منزل پدر و مادرت ننشستی تا این هدایا به تو برسد؟)
آن گاه ایشان خطبهای ایراد فرمود و پس از ستایش و تنزیه خداوند گفت: « أما بعد فإنی استعمل الرجل منکم على العمل مما ولاّنی الله ، فیأتی فیقول : هذا مالکم ، وهذا هدیه أهدیت لی ، أفلا جلس فی بیت أبیه وأمه حتى تأتیه هدیته ؟ والله لا یأخذ أحد منکم شیئا بغیر حقه إلا لقی الله یحمله یوم القیامه ، فلأعرفن أحداً منکم لقی الله یحمل بعیراً له رغاء ، أو بقره لها خوار أو شاه تیعر ، ثم رفع یده حتى روی بیاض إبطه یقول : اللهم هل بلغت . ». (اما بعد، قطعاً فردی را در آن چه خداوند به من تولیت آن را داده برای کاری میگمارم، اما میآید و میگوید: این مال شماست و این هدیهای است که به من داده شده است. آیا اگر در منزل پدر و مادرش مینشست، این هدیه به او داده میشد؟ به خدا سوگند، هر کدام از شما که چیزی را به ناحق بگیرید، روز قیامت در حالی به دیدار خدا میرود که آن را بر دوش دارد. به یقین کسی از شما را میشناسم که با شتری نعرهکش یا گاوی فریادزن یا گوسفندی بعبع کن بر دوش خویش به دیدار خدا میآید).
سپس رسول الله(ص) دستانش را بالا برد تا سفیدی زیر بازوانش دیده شد و فرمود: خدایا رساندم.
– خشم و خشونت در صورت ضرورت:
همانند وقتی که خطایی شرعی از سوی افراد با شخصیت و شاخص سر زند یا اشتباه از مرز فردی بودن و جزئی بودن فراتر رود یا آغاز یک بحران یا انحراف از شیوهی اسلام باشد. در چنین مواردی خشم پیامبر هم به دور از زیادهروی و افراط بود و صرفاً جنبهی توجیهی و ارشادی داشت و به میزان نیاز سر میزد. همانند زمانی که عمر فاروق با نسخهای از تورات نزدش آمد تا آن را بر ایشان بخواند. جابر بن عبدالله روایت میکند که عمر بن خطاب نسخهای از تورات را نزد پیامبر خدا آورد و گفت: ای رسول خدا، این نسخهای از تورات است. پیامبر ساکت بود. عمر فاروق خواندن آن را آغاز کرد، در حالی که چهرهی رسول الله تغییر میکرد. ابوبکر صدیق گفت: زنان به داغت بنشینند! چهرهی رسول الله را نمیبینی؟ عمر به صورت ایشان نگاهی انداخت و گفت: پناه میبرم به خدا از خشم خدا و خشم رسولش، خشنودیم از خدایی خدا، دیانت اسلام و نبوت محمد. رسول الله(ص) فرمود: « و الذی نفس محمد بیده لو بدا لکم موسی فاتبعتموه و ترکتمونی لضللتم عن سواء السبیل و لو کان حیا و أدرک نبوتی لا تبعنی» (سوگند به کسی که جان محمد در دست اوست، اگر موسی هم ظاهر شود و شما از او پیروی کنید و مرا رها نمایید، قطعا از راه برابر گمراه شدهاید. اگر او زنده بود و نبوت مرا در مییافت، حتماً از من پیروی میکرد.
یا هنگامی که پیامبر از طولانی کردن نماز توسط برخی از صحابه که امامت میکردند، به خشم آمد؛ چون از آن نهی کرده بود، این امر باعث مشقت و سختی و به مشکل افتادن برخی از افراد ناتوان و معذور میگشت.
ابومسعود انصاری روایت میکند که مردی گفت: ای رسول خدا نزدیک است که نماز را درنیابم، از بس که فلانی آن را طولانی میخواند. هیچگاه پیامبر(ص) را از آن روز خشمگینتر ندیده بودم. او فرمود: « أیها الناس إنکم منفرون، فمن صلی بالناس فلیخفف فأن فیهم المریض و الضعیف و ذاالحاجه».(ای مردم شما نفرت میپراکنید، هر کس برای مردم نماز میگزارد باید سبک بگیرد زیرا در میانشان بیمار، ناتوان و نیازمند وجود دارد.)
باری دیگر هنگامی که صحابه با یکدیگر در موضوع تقدیر درگیر شدند، ایشان به خشم آمد. عبدالله بن عمروعاص (رضی الله عنهما) میگوید: رسول الله(ص) نزد یارانش آمد، در حالی که در موضوع تقدیر بحث میکردند. گویا در چهرهاش از شدت خشم، دانههای انار درآمده بود. فرمود:« بهذا أمرتم؟ أو لهذا خلقتم؟ تضربون القرآن بعضه ببهض؟ بهذا هلکت الأمم قبلکم».( به این مأمور شدهاید؟ یا برای این آفریده شدهاید؟ برخی از قرآن را با برخی دیگرش قاطی میکنید؟ بدین سبب امتهای پیشین نابود شدند).
از موارد دیگر خشم ایشان هنگام مخالفت صحابه با فرمانش مبنی بر عدم تندروی یا سختگیری در دین یا بر خود بود. با این گمان که سختگیری بهتر است و باعث تقرب به خدا میگردد. عایشه (رضی الله عنها) روایت کرده که «وقتی رسول الله(ص) آنان را به کاری که در توانشان بود، فرمان میداد میگفتند: ما همانند تو نیستیم ای رسول خدا، چون خدا برایت گناهان گذشته و آینده را آمرزیده است. او به خشم میآمد تا جایی که آثارش در چهرهی وی هویدا بود. میگفت: «إن أتقاکم و أعلمک بالله أنا». ( به یقین باتقواترین و داناترین شما به خدا من هستم.)
خشم پیامبر در چنین جاهایی صرفاً برای آموزش، توجه، تشویق صحابه به هوشیاری و بیم دادن از وقوع دوباره در اشتباه بود. «بیم دهنده و تهدید کننده باید خشمگین باشد، زیرا موقعیت اقتضا میکند و متناسب با بیم و انذار است. هم چنین معلم هنگامی که بدفهمی و بدرفتاری دانشآموز را دید، چون بسا بیشتر مورد پذیرش واقع گردد. این جریان در حق همگان یکسان نیست؛ زیرا حالات افراد متفاوت و متنوع است».
-غنیمت شمردن برخی از رخدادها برای آموزش مفاهیم مناسب:
در برابر پیامبر(ص) رویدادهای فراوانی به وقوع میپیوست که از آنها برای آموزاندان مطالب متناسب با موقعیت یاری میجست و از همانندی به وجود آمده برای گسترش مفهوم و توضیح بهره میبرد. چون در این حالت آن معنا و آن توضیح در جان و خرد صحابه(رضوان الله علیهم اجمعین) جای میگرفت. عمر بن خطاب روایت دارد که اسیرانی را نزد رسول الله آوردند. ناگاه زنی را دیدند که پستانهایش را برای شیردهی آماده میکرد و میکوشید کودکی را میان اسیران بیابد. او کودک را برمیگرفت و به سینه چسبانده و شیر میداد. پیامبر(ص) فرمود: «أترون هذه طارحه ولدها فی النار؟» (آیا به نظر شما این زن بچهاش را در آتش میاندازد؟) گفتیم: نه، او نمیتواند آن را بیندازد. فرمود: «لله أرحم بعباده من هذه بولدها»(قطعاً خدا نسبت به بندگانش از این زن نسبت به بچهاش مهربانتر است).
پیامبر این موقعیت را مناسب دید تا صحنهای را که صحابه مشاهده میکردند و یک مادر مهربان بر شیرخوارگان را میدیدند، برای تبیین رحمت الهی بر بندگان بهره ببرد و از مشابهت و همانندی موجود برای بیان مهر خدا به مردم استفاده نماید.
منابع:
فقه السیره، شیخ محمد غزالی
السیره النبویه؛ عرض وقائع و تحلیل احداث، محمد علی صلابی.
السیره النبویه، ج۱، عرض وقائع و تحلیل احداث، دکتر محمد علی صلابی، صص۳۲۹ و .۳۳۰
السیره النبویه، ج۲، همان، ص ۴۲٫
التربیه القیادیه،۷۴۳٫
منبع: ماهنامه فرهنگی – اجتماعی اندیشه اصلاح، شماره۳
تابش...
ما را در سایت تابش دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : علی تابش xn--mgbce6b بازدید : 194 تاريخ : شنبه 9 آذر 1398 ساعت: 15:14