حسادت چشمى حق است و حقيقت(۲)

ساخت وبلاگ

حسادت چشمى حق است و حقيقت

نویسنده : حسن بنداد

چشم زخم در سنت پيامبر( ص)
بحث حسادت چشمى در كلام رسول خدا(ص) به صورت متعدد مطرح گشته و در اين زمينه احاديث و داستانهايى روايت شده است كه در اينجا به پاره اى از آن إشاره مى شود :
١- العين حقٌ و لو كان شيءٌ سابقَ القَدَرَ لَسَبَقَتْهُ العينُ ، و إذا استُغْسِلْتُمْ فاغسلوا. (٤)
يعنى چشم بد حق و حقيقت است و اگر قرار بر اين بود كه چيزى بر قدر الهى پيشى بگيرد همانا چشم زخم بود و اگر از شما تقاضاى آب وضو شد، همكاري نماييد .
آرى چشم بد حق است وحسادت چشمى حقيقت دارد. به همين دليل رسول خدا همانند خليل الرحمن، ابراهيم (ع) كه فرزندانش اسماعيل واسحاق را از گزند نفوس شياطين و حسادت شيطان صفتان تعويذ مى كرد؛ پيامبر نيز بر نوه هايش حسن و حسين رقيه ميخواند و آن دو را در پناه خدا قرار مى داد. وبا خواندن ( أُعِيذُكُمَا بِكَلِمَاتِ اللَّهِ التَّامَّةِ مِنْ كُلِّ شَيْطَانٍ وَهَامَّةٍ وَمِنْ كُلِّ عَيْنٍ لامَّةٍ ).(٥) بيمه مى كرد.
٢- اذا رأى أحدُكم مِنْ نفسه أو من ماله أو من أخيه ما يُعجبه فلْيَدْعُ له ٍبالبركةِ ، فإنَّ العينَ حقٌ .(٦)
يعنى هرگاه كسى نعمت و مزيتى در خود، يا در ثروت خود، و يا در ديگرى ديد كه وى را به شگفتى واداشت ، در اين صورت بايستى دعاى خير و بركت نمايد تا مبادا نگاه شده، مورد اصابت چشم زخم قرار بگيرد، زيرا كه چشم بد حق است.
بنابراين سلف صالح أمت هنگامى كه چيز قشنگى را مى ديدند، يا چيزى توجه شان را جلب مى كرد و يا چيزى به نظرشان خوش مى آمد. به مصداق آيه ( ولولا اذ دخلت جنتك قلت ماشاءالله لا قوة الا بالله) به خاطر دفع زهر چشم ماشاء الله مى گفتند و دعاى خير و بركت مى كردند، و مى گفتند: ” تبارك الله أحسن الخالقين ، اللهم بارك فيه ” يا مى گفتند: ما شاء الله لا قوة الا بالله ” ويا ” ماشاء الله تبارك الرحمن ” به زبان مى آوردند .
بسيار اتفاق افتاده كه خود شخص داراييش يا فرزندانش وحتى ذات خودش را مورد اصابت تير چشم خود قرار بدهد. مشهور است روزى سليمان بن عبدالملك -كه يكى از بهترين خلفاء بنى أميه بود- به آينه نگاه كرد و از قد و قواره خود، و از جمال و جوانى خود خوشش آمد وتعجب كنان گفت: محمد پيامبر بود. ابوبكر صديق بود. عمر فاروق بود. عثمان محبوب بود. معاويه بردبار بود. عبدالملك سياستمدار بود و وليد بن عبدالملك توانا، شكست ناپذير و قدرتمند بود. اما من پادشاه جوان هستم . پس از آن طولى نپاييد كه دچار بيمارى شد ودر سن ٤٥ سالگى از دنيا رحلت كرد.
يا نقل مى كنند: پدرى از حسن و جمال و از كمالات اخلاقى دخترش خوشش آمده بود، و بدون ذكر خدا از وى تعريف و تمجيد مى كرد. گفته بود : خوشا به سعادت اون دامادى كه تو عروسش باشى . اينجاست كه دختر بيچاره به شدت تب گرفت و از پاى در آمد.
بنابراين بايستى مواظب گفته ها و نگاههاى خود باشيم و با ياد خدا و دعاى بركت ، زهر چشم و سم زبان را خنثى كنيم، به خصوص كسانى كه به چشم شورى معروف اند. بايد از خدا و از عقوبت أخروى اين كارها بترسند، سنجيده سخن بگويند، و خود را به ذكر خدا و دعاى خير و بركت عادت دهند، و مؤمنين و مؤمنات را نيازارند.
٣-العينُ تُدْخِل الرجلَ القبرَ و تُدْخِلُ الجملَ القِدْرَ (٧) چشم بد چه فجايعى كه به بار نمى آورد، و در واقع مسبب بسيارى از اتفاقات بد و آثار ناگوار فردى و اجتماعى مى شود.
علت برخى از مرگ و ميرها چشم زخم است . چشم بد فرد را روانه قبر مى سازد، و شتر را چنان دچار بيمارى مى كند كه صاحبش ترجيح ميدهد قبل از اينكه شتر تلف شود، به قصاب داده و پخت و پز نمايد.
٤-هر گاه رسول خدا(ص) بيمار مى شد ويا به شدت تب مى گرفت حضرت جبرئيل بر او رُقيه مى خواند: بِاسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ مِنْ كُلِّ شَىْءٍ يُؤْذِيكَ، مِنْ شَرِّ كُلِّ نَفْسٍ أَوْ عَيْنِ حَاسِدٍ ، اللَّهُ يَشْفِيكَ بِاسْمِ اللَّهِ أَرْقِيكَ.(٨)
٥- پيامبر(ص) از اسماء بنت عُمَيْس پرسيد كه چرا فرزندان جعفر اينقدر لاغرند؟ مگر گرسنگى تحمل مى كنند؟ اسما گفت: تُسْرِع اليهم العينُ يا رسول الله. چه زود مورد آسيب چشم زخم قرار مى گيرند. پيامبر فرمود: بر آنان رقيه بخوانيد.(٩)
بنابراين بايستى بيشتر مواظب كودكان و خردسالان بود . تا به خاطر آن شكل و شمايل و جذابيتى كه دارند ؛ مورد اصابت تيرهاى حسودان قرار نگيرند.
٦- أكثر مَن يموت مِن أمتى بعد قضاء الله وقَدَرِه بالعين.(١٠) يعنى بيشترين كسانى كه از امتم بعد از قضا و قدر الهى به كام مرگ مي روند به سبب چشم زخم است.
٧- در عهد پيامبر(ص) و در جريان يكى از مسافرتها، يك صحابى به نام سَهل بن حُنَيف مشغول غسل زدن بود ، عامر بن ربيعه او را ديد وتعجب كنان از سفيد پوستى وى چنين گفت: به به چه رنگ و پوستى! حتى دختران باكره در سراپردها نيز چنين حُسن و جمالى ندارند !.
اينجاست كه سهل بن حُنَيف به طور ناگهانى نقش بر زمين شد واز حال رفت .
خبر به رسول الله (ص) بردند كه براى سهل بن حُنَيف اتفاق ناگوارى افتاده است. پيامبر سؤال كرد كه آيا كسى را متهم مى كنيد. گفتند: آرى عامر بن ربيعه چنين و چنان گفته است.
پيامبر(ص) عامر را فرا خواند بر او خشم گرفت و فرمود: عَلامَ يَقْتُلُ أَحَدُكُمْ أَخَاهُ هَلا إِذَا رَأَيْتَ مَا يُعْجِبُكَ بَرَّكْتَ. چرا يكى از شما مي خواهد به برادرش صدمه وارد كند و او را از پاى در آورد؟ چرا در حين جلب توجه، دعاى بركت نكرديد؟ سپس به در خواست رسول الله، عامر صورت و دست و پاى خويش را شست، و جمع شده آب وضويش را بر سَهْل ريختند. سَهْل زود برخاست انگار كه هـيچ اتفاق ناگوار و هيچ آسيبى نديده بود.(١١)
از مهمترين برداشت هاى اين حديث مي توان به نكات زير اشاره كرد:
الف)چشم زخم مي تواند آسيب برساند و حتى معيون را از پاى در آورد.
ب) حرارت، برودت، تب و درد از علايم چشم خوردن مى باشد.
ج) شناسايى عاين و تقاضاى آب وضو از او به منظور اغتسال معيون ، از سودمندترين درمان چشم زخم بوده و به إذن خدا شفا بخش خواهد بود.
د) دعاى خير و بركت كردن به آنچه مورد جلب توجه قرار گرفته، اثر نامطلوب چشم بد را دفع و خنثى نموده و مانع آسيب رسانى مى شود.

منابع :

(٤)روايت مسلم ( ٢١٨٨)ترمذى(٣٩٧/٤)
(٥)روايت بخارى٣٣٧١ ، ترمذى ٢٠٦٠
(٦) احمد و ابن ماجه و… صحيح الجامع (٢١٢/١)
(٧)روايت مسلم (٢١٨٦)
(٨) صحيح الجامع (٤١٤٤)
(٩) مسلم(٢١٩٨) ترمذى(٢٠٥٩)
(١٠)صحيح الجامع (١٢١٧)
(١١) مسند احمد (٤٨٦/٢) موطأ مالك(١٨١١)

ادامه دارد …

تابش...
ما را در سایت تابش دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : علی تابش xn--mgbce6b بازدید : 185 تاريخ : سه شنبه 16 خرداد 1396 ساعت: 11:46